درباره وبلاگ

سلام آجیا و داداشا و دوستای گلم به وبلاگ من خوش اومدین امیدوارم از این وب و مطالباش خوشتون بیاد بر روي يكي از کادرهاي رنگي زیر آمار وبلاگ کلیک کنید سر بزنید امیدوارم خوشتون بیاد میسی دوستتون دالم زیاد زیاد
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ❤☠قصرطلایی☠❤ و آدرس golden.palace.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 52
بازدید دیروز : 10
بازدید هفته : 140
بازدید ماه : 139
بازدید کل : 64396
تعداد مطالب : 91
تعداد نظرات : 38
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


a href="http://mci5.com/index.php?refid=48" target="_blank">ام سی آی 5، باشگاه بازاریابان ایرانی ام سی آی 5، باشگاه بازاریابان ایرانی ام سی آی 5، باشگاه بازاریابان ایرانی ام سی آی 5، باشگاه بازاریابان ایرانی

قصرطلایی





كد ماوس



کد آهنگ


Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
 
فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
❤☠قصرطلایی☠❤
IN THE NAME OF GOD
سه شنبه 14 آذر 1391برچسب:, :: 7:12 بعد از ظهر ::  نويسنده : mahsay       

مدت ها پیش كشاورز فقیری برای پیداکردن غذا یا شکاری به دل جنگل رفت .هنوز مسیر زیادی را طی نکرده بود که صدای فریاد کمکی به گوشش رسید.او صدا را دنبال کرد تا به منبع آن رسید و دید که پسر بچه ای در باتلاقی افتاد و آهسته و آرام به سمت پایین می رود .آن پسربچه به شدت وحشت زده بود و با چشمانش به کشاورز التماس می کرد تا جانش را نجات دهد.کشاورز با هزار بدبختی با به خطر انداختن جان خودش بالاخرهموفق  شد پسرک را از مرگ حتمی و تدریجی نجات دهد و او را از باتلاق بیرون بکشد..

 



ادامه مطلب ...


سه شنبه 14 آذر 1391برچسب:, :: 7:11 بعد از ظهر ::  نويسنده : mahsay       

از مردم دنیا سوالی پرسیده شد و نتیجه آن جالب بود
سؤال از این قرار بود:
نظر خودتان را راجع به كمبود غذا در سایر كشورها صادقانه بیان كنید؟

و جالب اینکه كسی جوابی نداد

چون
در آفریقا كسی نمی دانست 'غذا' یعنی چه؟
در آسیا كسی نمی دانست 'نظر' یعنی چه؟
در اروپای شرقی كسی نمی دانست 'صادقانه' یعنی چه؟
در اروپای غربی كسی نمی دانست 'كمبود' یعنی چه؟
و در آمریكا كسی نمی دانست 'سایر كشورها' یعنی چه؟

 



سه شنبه 14 آذر 1391برچسب:, :: 7:6 بعد از ظهر ::  نويسنده : mahsay       


دختری با مادرش در رختخواب
درددل می کرد با چشمی پر آب

گفت:مادر حالم اصلا خوب نیست
زندگی از بهر من مطلوب نیست

گو چه خاکی را بریزم بر سرم؟
روی دستت باد کردم مادرم!

 

سن من از بیست وشش افزون شد
دل میان سینه غرق خون شد

 



ادامه مطلب ...


سه شنبه 14 آذر 1391برچسب:, :: 6:54 بعد از ظهر ::  نويسنده : mahsay       



دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:, :: 10:17 قبل از ظهر ::  نويسنده : mahsay       



شنبه 27 آبان 1391برچسب:, :: 9:45 قبل از ظهر ::  نويسنده : mahsay       

 

اگر کـه دل شکـسته ای ، وگر ملول و خسته ای
اگر که پر شکسته ای ، لب از ترانه بسته ای

 

حـسین(ع) را صـدا بزن

 

تو سر به زانوی غمی ز شرم کرده هـای خود
چرا غمین نشـسته ای ؟

 

حـسین(ع) را صـدا بزن

 

اگــر به بــاغ آرزو ، به عــشق کــربلای او
دل از همه گسسته ای

حـسین(ع) راصـدا بزن



شنبه 27 آبان 1391برچسب:, :: 9:32 قبل از ظهر ::  نويسنده : mahsay       
پنج شنبه 25 آبان 1391برچسب:, :: 9:11 قبل از ظهر ::  نويسنده : mahsay       

دیباچه ی عشق و عاشقی باز شود
دلها همه آماده ی پرواز شود
با بوی محرم الحرام تو حسین

ایام عزا و غصه آغاز شود



پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:, :: 9:10 قبل از ظهر ::  نويسنده : mahsay       

گذشته مرده است. اگر لاشه گذشته را به دنبال خويش بكشيم،

توان حركت به سوي آينده را از دست مي دهيم.



سه شنبه 16 آبان 1391برچسب:, :: 11:34 بعد از ظهر ::  نويسنده : mahsay       


در طول ترم :
 


سه روز مانده به امتحان :
 

دو روز مانده به امتحان :
 


شب امتحان :
 


یک ساعت مانده به امتحان :
 


سر جلسه امتحان :
 


هنگام خروج از جلسه :
 

یک هفته بعد از امتحان :



چهار شنبه 10 آبان 1391برچسب:, :: 11:11 بعد از ظهر ::  نويسنده : mahsay       

خداوند به فرشتگان عقل داد بدون شهوت ,
حيوانات را شهوت داد بدون عقل
و انسان را شهوت داد با عقل
هر انساني عقلش به شهوتش غلبه کند بهتر از فرشتگان است
هر انساني شهوتش بر عقلش غلبه کند بدتر از حيوانات است



سه شنبه 9 آبان 1391برچسب:, :: 9:52 بعد از ظهر ::  نويسنده : mahsay       



چهار شنبه 3 آبان 1391برچسب:, :: 9:54 بعد از ظهر ::  نويسنده : mahsay       

شير نري دلباخته‏ ي آهوي ماده شد.

شير نگران معشوق بود و مي‏ترسيد بوسيله‏ حيوانات ديگر دريده شود.
از دور مواظبش بود…
پس چشم از آهو برنداشت تا يک بار که از دور او را مي نگريست،
شيري را ديد که به آهو حمله کرد. فوري از جا پريد و جلو آمد.
ديد ماده شيري است. چقدر زيبا بود، ...

گردني مانند مخمل سرخ و بدني زيبا و طناز داشت.
با خود گفت: حتما گرسنه است. همان جا ايستاد و مجذوب زيبايي ماده شير شد.
و هرگز نديد و هرگز نفهميد که آهو خورده شد…


نتيجه اخلاقي : هيچ وقت به اميد معشوقتون نباشيد !! و در دنيا رو سه  چيز حساب نکنيد اولي خوشگلي تون دومي معشوقتون و سومي را يادم رفت. اها اينکه تو ياد کسي بمونيد وقتي لازمه



دو شنبه 1 آبان 1391برچسب:, :: 11:10 بعد از ظهر ::  نويسنده : mahsay       

اگر خداوند؛ یک روز آرزوی انسان را برآورده میکرد،

من بی گمان،

دوباره دیدن تو را آرزو میکردم و تو نیز

هرگز ندیدن مرا

آنگاه نمیدانم ،

به راستی خداوند، کدامیک را می پذیرفت؟



دو شنبه 1 آبان 1391برچسب:, :: 6:31 بعد از ظهر ::  نويسنده : mahsay       

شعر کودکانه, شعر کودکانه کبوتر پر شکسته 

کبوتر پر شکسته  

توی حیاط خونه

یک کبوتر نشسته  

دارم اونو می بینم 

انگار بالش شکسته  

شاید یه بچه ی بد 

سنگی زده  به بالش  

بالش وقتی شکسته 

بد شده خیلی حالش  

کبوتر بیچاره! 

الهی برات بمیرم!  

الان برای بالت 

یه کم دوا می گیرم  

بالت رو زود می بندم 

اینکه غصه نداره 

 

حالت خوبِ خوب میشه

 

پر می کشی دوباره