آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان |
❤☠قصرطلایی☠❤
IN THE NAME OF GOD
سه شنبه 14 آذر 1391برچسب:, :: 7:12 بعد از ظهر :: نويسنده : mahsay
مدت ها پیش كشاورز فقیری برای پیداکردن غذا یا شکاری به دل جنگل رفت .هنوز مسیر زیادی را طی نکرده بود که صدای فریاد کمکی به گوشش رسید.او صدا را دنبال کرد تا به منبع آن رسید و دید که پسر بچه ای در باتلاقی افتاد و آهسته و آرام به سمت پایین می رود .آن پسربچه به شدت وحشت زده بود و با چشمانش به کشاورز التماس می کرد تا جانش را نجات دهد.کشاورز با هزار بدبختی با به خطر انداختن جان خودش بالاخرهموفق شد پسرک را از مرگ حتمی و تدریجی نجات دهد و او را از باتلاق بیرون بکشد..
ادامه مطلب ... سه شنبه 14 آذر 1391برچسب:, :: 7:11 بعد از ظهر :: نويسنده : mahsay
چون
در آفریقا كسی نمی دانست 'غذا' یعنی چه؟ در آسیا كسی نمی دانست 'نظر' یعنی چه؟ در اروپای شرقی كسی نمی دانست 'صادقانه' یعنی چه؟ در اروپای غربی كسی نمی دانست 'كمبود' یعنی چه؟ و در آمریكا كسی نمی دانست 'سایر كشورها' یعنی چه؟
سه شنبه 14 آذر 1391برچسب:, :: 7:6 بعد از ظهر :: نويسنده : mahsay
دختری با مادرش در رختخواب گفت:مادر حالم اصلا خوب نیست گو چه خاکی را بریزم بر سرم؟
سن من از بیست وشش افزون شد
ادامه مطلب ... شنبه 27 آبان 1391برچسب:, :: 9:45 قبل از ظهر :: نويسنده : mahsay
اگر کـه دل شکـسته ای ، وگر ملول و خسته ای
حـسین(ع) را صـدا بزن
تو سر به زانوی غمی ز شرم کرده هـای خود
حـسین(ع) را صـدا بزن
اگــر به بــاغ آرزو ، به عــشق کــربلای او حـسین(ع) راصـدا بزن پنج شنبه 25 آبان 1391برچسب:, :: 9:11 قبل از ظهر :: نويسنده : mahsay
دیباچه ی عشق و عاشقی باز شود ایام عزا و غصه آغاز شود پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:, :: 9:10 قبل از ظهر :: نويسنده : mahsay
گذشته مرده است. اگر لاشه گذشته را به دنبال خويش بكشيم، سه شنبه 16 آبان 1391برچسب:, :: 11:34 بعد از ظهر :: نويسنده : mahsay
چهار شنبه 10 آبان 1391برچسب:, :: 11:11 بعد از ظهر :: نويسنده : mahsay
خداوند به فرشتگان عقل داد بدون شهوت , چهار شنبه 3 آبان 1391برچسب:, :: 9:54 بعد از ظهر :: نويسنده : mahsay
شير نري دلباخته ي آهوي ماده شد. دو شنبه 1 آبان 1391برچسب:, :: 11:10 بعد از ظهر :: نويسنده : mahsay
اگر خداوند؛ یک روز آرزوی انسان را برآورده میکرد، من بی گمان، دوباره دیدن تو را آرزو میکردم و تو نیز هرگز ندیدن مرا آنگاه نمیدانم ، به راستی خداوند، کدامیک را می پذیرفت؟ دو شنبه 1 آبان 1391برچسب:, :: 6:31 بعد از ظهر :: نويسنده : mahsay
کبوتر پر شکسته
توی حیاط خونه
یک کبوتر نشسته
دارم اونو می بینم
انگار بالش شکسته
شاید یه بچه ی بد
سنگی زده به بالش
بالش وقتی شکسته
بد شده خیلی حالش
کبوتر بیچاره!
الهی برات بمیرم!
الان برای بالت
یه کم دوا می گیرم
بالت رو زود می بندم
اینکه غصه نداره
حالت خوبِ خوب میشه
پر می کشی دوباره |
|||
![]() |